درود و سپاس از دعوتت.
تصاويرشو خيلي دوست داشتم.بيشتر از نوشته هاي ديگه ات،اما کلا" با بي نظمي در ارکان جمله خيلي موافق نيستم.
زيبا بود.
سردم از پتو چه انتظاري که انگار لرزم به بندري نرفته از يخچال هاي اسکيمو قالب نمي شود به سردسيري دستانت تا گرمسيري اين نا بلند ِ پيشاني نا بلند ِ بلند
و
مي بخشيد! لاي پرده از ترس باز نمي شود و نور از تنهايي اين تاريکي گريزي به نوستال هاي هر که تا گذشته ريشه ندوانيده بي ريشه ريش ِ ريش