4 . اما اگر از من نمي رنجي اجازه بده که بي پرده بگويم من بر خلاف کوروش عزيز که گفته بود ( اندازه ي حروفت کم مي آورند در مقابل حجم انديشه ) ، هيچ حجم انديشه اي در اين شعر نمي بينم . اتفاقا من بر خلاف کوروش جان معتقدم که شعر تو اگر امتياز مثبتي مي گيرد بخاطر فرم و به خصوص شکستن واژه هاست و اين اتفاقي است که از تو شاعر مي سازد . اتفاقي که يک حرف ( هرچند ساده ) را بدل به شعر مي کند .
5 . بعضي قسمتهاي شعرت را بسيار دوست مي دارم:
( مميزي ترين بخشهاي دوست داشتني ات )
( ماجراي نافها و مرکز ثقل زمين و بند تنبان ها )
( ساعت روي چند مي ايستد
روي چند آدمها دوست داشتني اند
و دوستان آدم تر )
و بالاخره
( من اين دوست نـ/داشـتني هايت را دوست دارم لعنتي! )