سلام برادر. خوبي؟ خشي؟
نورالله لك، لره؟ يا لك؟
اگه مثه مريم تحت تاثير فضايي كه توش زندگي مي كني، داري داستان ميگي، پس بعد زابل، سرباز شدي همون طرفا. آره؟ من همين روزها اهواز رو تموم مي كنم. مثه مريم كه پارسال اينجا رو تموموند و به خورمووه برگشت. كيميا هم كه از وقتي شوهر كرد كم پيداتر شد.
وبلاگ رو خوندم. الان فقط ميتونم بگم كه بازي با كلمه تو شعرت زياده. نه اينكه بد نشسته باشه، نه. فقط زياده. يه تيم فوتبالو تصور كن كه فقط يه ستاره داشته باشه. اون بازكن ستاره بد نيست. اما ساير بازكنا رو كم رنگ مي كنه و اين در كل برا تيم خوب ني، بِ رار
سلام
خوشحالم از ديدنت... در اولين روز ارديبهشت... راستش را بخواهي چند وقتي پا نداشتم ... نفس هم ... هم زانويم داغون شده بود و هم آبگرمكن عزيز خانه مان بدجوري گازم گرفت... حالا سرپا شده ام... متاسفانه از نعمت تيتر شدن روي روزنامه محروم ماندم ... !!! خواندم كارها را... قبلا هم خوانده بودم و حتي نوشته امشان!! مطلبي را به روز كردن آماده كرده ام اما حال بروز شدن ندارم... دريك بي خيالي و بي عاري محض !! در يك رخوت شهوتناك دست و پا مي زنم... معلق مانده ام در هجاي پايانش!!! اميدوارم هرجا كه هستي خوب باشي ... زودتر تمامش كن ... خوب نيست در پادگان آبستن بماني... آنجا سقطش مي كنند... نگهش دار و به سلامت بياورش... يك اعتراف صادقانه : هميشه دوستت داشته ام بي آنكه بدانم چرا...!
كماكان آرزومند آرزوهايت
نور ي نوروزي
حالت بد است حوصله ات روبه راه نيست!
خنده دار است براي خودت كامنت بگذاري. شايد اين اولين بار است. شايد هم نه! ولي چرايش مهم است.اما نه اصلا هم مهم نيست.
به كسي ربطي ندارد كه نويسنده ي اين متن حالش بدجوري خراب است.باز چرايش به كسي ربط نه كه ندارد.بلكه آنقدر مشغله دارند كه فكرشان به بدي حال من كاري ندارد.
بدم بد بدتر از اين داستان هايي كه مي نويسم!!
salam mashti
agar dar yadet munde basham ke basi jaye dado havar az khoshhaliye
man ke yade bache haye adabiye zabolo hichvaght gom nakardam
che mikoni ba ruzegar?
زيبا بود
خوشحال شدم از آشنايي
سال نو تون هم مبارك
سلام .ملموس بود ... تحت تاثير قرار گرفتم ...اين پست وپستهاي قبلي ... موفق باشيد