• وبلاگ : قسم به قلم و آنچه كه مي نويسند!
  • يادداشت : نقطه سر خط28: تاريخي كه ما را نوشت
  • نظرات : 4 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    دير آمده ام ... اما به رسم نسبتاً هميشه مي ريزمت توي اين كول ديسك.... شب شعر خواندن لذت بيشتري دارد....

    هميشه ههمين بوده.ورق هاي تا خورده تاريخ هميشه پربودند از سياهي و خون...پر بودند از ظلم و بي رحمي...پر از شمشير و تاراج... پر از خيانت و تجاوز... و گاهي اين ميان کوروشي براي جامانده ها... اما چه نادر...

    ...فقط کاش...تاريخمان از 1384 گم مي شد!!!!!!!!

    نفرينم کن
    اگر بر آني که به نيک انجامي ام برساني
    اگر بر آني که وارهاني ام از زندان زندگي
    -پيشتر از آن که به جيره ي اجباري اش خو کنم-
    به مرگي عاشقانه نفرينم کن!
    که آين دعاي آمرزش است
    در بسته گاه روزگار!

    واپسين نفس را به حلقه ي معلق ريس وانهادن
    و سقوط چارپايه را رقصيدن
    يا با تني سرخ و فرار
    چشم در چشم مامور مرگ خود داشتن
    که دندان بر هم فشرده
    به رها کردن تير خلاص!
    مرگي اين چنينم ارزوست!
    کرگي که زندگي را
    عشق را و انسان را معنايي دوباره ببخشد
    مرگي هم قداست نخستين جرعه ي شير مادرم
    مرگي درست
    چون مرگ گرگي پير
    که سگ شدن به کلبه ي ارباب را تن نميدهد
    و آزادي خويش را به زوزه اواز ميکند
    بر چکاد يکي صخره
    تا شکارچي را
    هدف گرفتن سينه اش
    به مشام تازي نياز نيفتد

    آن جا که گوسفندان سربه زير گله را
    ياراي ديدن ابي آسمان نيست
    در خون خود تعميد جاودانه يافتن!
    در کمين گاه گلوله گرگانه بودن
    زندگي همين دقايق سرخ است!

    مرگت به حيات مي ماند اگر غريو سر دهي
    در سياره ي سرب و ساطور
    گوسفندان نيز
    به مرگ طبيعي نمي ميرند!

    [گل] سلام با /هم گناه /بروزم[گل]
    ممنون
    موفق باشيد
    سلام و سپاس از شما .......

    خواب/م/ت گرفته کنار هِرودوت و بيهقي


    خشت ها را به زير سر مي گذارم


    واين پرده هاي پلک را مي پوشانم


    فردا


    تاريخ از خواب بيدار خواهد شد


    بزرگ خواهد شد


    وبه خاک سپرده خواهد شد


    تا دوباره


    از خواب بيدار.....

    پايان خوب و قوي اي داشت موفق باشيد

    من هم به روزم بدون پرانتز

    چه متفاوت و قشنگ... اونقدر متفاوت بود با شعر هاي بقيه كه مجبور شدم براي فميدن دوبار بخونمش. البته يه كم هم از خنگي خودمه

    سلام

    شعرتون رو خوندم . کار جالب و متفاوتي بود .

    از شکستن واژه ها خوشم اومد .

    موفق باشيد

    + مصطفي 

    تا تاريخ به كام ناكام ما شود

    عمري دگر ببايد بعد از وفات مارا

    خواب/م/ت گرفته کنار هِرودوت و بيهقي

    خشت ها را به زير سر مي گذارم

    واين پرده هاي پلک را مي پوشانم

    فردا

    تاريخ از خواب بيدار خواهد شد

    بزرگ خواهد شد وبه خاک سپرده خواهد شد

    درد را بايد گفت!!!