سلام روح الله عزيز اين يک نقد نيست
شعر هايت گذاره هاي خوبي دارند اما شسته رفته وبه اصطلاح خودم حرفه اي نيست
کار نشان ميدهد شاعر شاعر است وحرفه اي اما تدوين حرفه اي نست
اما دست مريزابابت:
در فيلمي که هميشه شب ها
توي سرت مي گذاري ُ
روزهاي نمي دانم کي
آي سي يوهاي نمي دانم چي
بيمارستان هاي نمي دانم کجا
تورا روي نوار
نوار را روي تو
خودم را روي هر دو تاشان خط بيندازي
فيلمي سياه-سفيد و نوستالژيک
که هي مي پرند بالا
هي مي افتند پايين
پر دارند اما فرشته نيستند
مي پرند اما پرنده نيستند
زن دارند اما تو را حامله نبوده اند،نيستند
تنها
جميله هايي دارند
عاشق قيصرهايي که فرمان هاش
توي صحنه ها
روي منحني هاي ارگاسم
صحنه را خالي