درد است به درد نخوردن سري که درد نمي کند و دستمالش بسته اند و مي درد آن کله اي که بوي قرمه سبزي مي دهد و سبزي مي دهد و مي سبزد کله اي که بوي درد مي دهد و درد مي دهد و مي درد آن کله اي که بوي قرمه سبزي مي دهد و سبزي مي دهد و مي سبزد کله اي که بوي درد مي دهد و درد مي دهد و مي درد آن کله اي که بوي قرمه سبزي مي دهد و سبزي مي دهد و مي سبزد کله اي که بوي درد مي دهد و درد مي دهد و مي درد. . .
سايت موسوي رفتم خوشحالم . خيلي خيلي . داري جاتو مي پيدايي و مي عياني . اينکه موسوي اون مطلبو نوشته معنايي داره . يه معناي عميق. . .
از دستش نده .
راستي فکر کنم همه کسايي که تو اين زمينه مي تونن کمکت کنن و از هنر لذت ببرن ( که هنرت خسيس تر از اونيه که همه لذت ببرن) تو فيسبوکن . حتما برو فيسبوک اسم و رسمتو بده و سرچ کن از موسوي و براهني تا روح شاملو اونجان