• وبلاگ : قسم به قلم و آنچه كه مي نويسند!
  • يادداشت : نقطه سر خط 48 : " سرم را سگ خور ! "
  • نظرات : 7 خصوصي ، 40 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آيلين 

    من با شعر تو سرشار از تضادم نورا. به همان شدتي که نفي ات ميکنم هم تحسينت ميکنم که خدايي قلمت جاي توجه دارد. تو آرامشي ساده را در نقاب زيبايي و گنگي کلمات استتار ميکني و به عرضه ميگذاري. ساده اي . خيلي: "از پنهاني ها اوستا را ورق بزنم . تورات را ورق بدهم .از انجيل ورق بشنوم . از قرآن ورق بخورم " ... تورات رو سرسري نگاهي ميکني محض اطلاع. ميشنوي که مسيحيت خوب است و خوب براي خودش خوب است و آيين مهر است. از قرآن به اجبار ورق ميخوري. مفعول عقيده و انديشه اسلامي واقع شده اي به حکم مادرزاد و ديگر زاد و به تسليم گردن گذاشته اي و نه به رضا. اما اوستا است که در نوراي واقعي تجلي دارد . اوستا را به رغبت و مهر و پذيرشي عقلي و باطني ميخواني و ميداني و ميخواهيش......
    و بعد هم : " خداي با اين همه کتاب سر به سر اکابران ابتدايي ساده است " ... علم و دانش مطلق کاينات که خدا باشد هم سر محمد بي سواد است و موسي شبان کم سواد و ديگر ديگر ديگر اکابران ساده ساده هيچ ندان همه دان و در شوري و مستي مي دادن و مي گفتن و مي دادن و چرخ چرخ چرخ تا معراج خود خود آن هستي و آن مستي و مستوري ...
    -" سر در کتاب باش و از پاها قلمها را بتراش " ... اين همان اصل ممنوعه زنده ماني نورا است. سر در کتاب باش نورا اما از پاها قلمها را نتراش که آن وقت : بالاي سرت اين دار و سر بر دار و سر بي سر "
    پس همان سرت را بردار و سر در خود دار و ديگر هيچ مگو نورا ....
    - دوستدار قلمت: آيلين