• وبلاگ : قسم به قلم و آنچه كه مي نويسند!
  • يادداشت : نقطه سر خط 47 : ' مَـگنا سگي '
  • نظرات : 5 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهناز 

    سلام هم قبيله.........

    ممنون از حضورت

    داستان زيبايت را خواندم ....خصوصن زبان محاوره اي که بکار بردي

    ( آيناز حالم خوب نيست. اين آچارکشي پند و نصيحت را ببر يه جاي ديگه که من اوراق تر از اين حرف هام .)

    يا تصوير سازي آميخته با احساس زلال و شفافي که فقط از يک هنرمند بر مياد...راستي گويا شما هم دستي در رنگ داريد(خودم را مي بينم خسته تر از هميشه با يک بغض افتاده در عمق گلو که ولو مي شود روي مبل راحتي ِ نما دار به پنجره ي رو به شهر. کيف چرم افتاده روي مبل ، پالتوي افتاده کنار چوب لباسي، شال هميشه آويزان از گردن. در اين کرختي هميشگي باز يک چيز مي چسبد)

    در هر صورت به دل نشست لذت بردم .ببخش اگر دير کامنت گذاشتم بايد با دقت مي خوندم تا حق مطلبو ادا کنم...دوست ندارم کليشه اي نظر بدم ...که مد هم شده....که(زيبا بود مانا باشيد.....يا.خواندمت پويا باشيد...يا.........)