تخريب فعل سقط شدن است تا معنا به تاخير بيفته و... بي خيال . ذخيره ات کردم تا بخوانمت.اين روزها سرم به خاطر اين تئاتر کودک... شلوغ است.ببخش
ببين اينا خودم ميدونسم
بامخفف كردن فعلا وبه قولي پيجوندنشون نميشه شعر ساخت
اما دوست عزيز خودت به حرف زدن معموليت توجه كن:يه بار ميگي بيفته يه بار ميگي شده است مگه هر كي ادبيه يا مثلا شاعر ه اينجوري بايد حرف بزنه؟!شمانقداي خوبي ميكنيو ازين كه به وبلاگم سرزدي مرسي وبازم ممنون كه هرچند بانظرم موافق نبودي بهش احترام گذاشتي اين شعرتوبيشتردوس داشتم
پاشيده از رنگ پاشيدم
موفق باشي