سلام...
مرسي كه سر زدي...شعرهايت را به خاطره...حسي كه نميشود از آن دل كند...وخيلي به روز بودن دوستدااااااااااارم.....
از كوچولوت هم خيلي خوشم اومد خوشحالم كه اين فكر رو ميكني!عالي بود...
سلام
مرسي از ردپايي كه در وبلاگم به جا گذاشتي ....
زيبا بود .... و اينكه از چه سبكي براي اين شعر استفاده كردي ؟
سلامدعوتيد به صرف يک بحث فمينيستي و سيب زميني:بعد از 9 ماهبا يک شعر جديد و کلي خبر و مطلب«فاطمه اختصاري» به روز کرد
خبر چاپ کتابم:«يک بحث فمينيستي قبل از پختن سيب زميني ها»و قرار ديدارماندر نمايشگاه کتاب امسال:. . . . انتشارات «سخن گستر»
خبر کامل چاپ کتاب چند تن از مطرح ترين شاعران جوان:دکتر سيد مهدي موسوي/ وحيد نجفي/ الهام ميزبانمحمد حسيني مقدم/ محمد ارثي زادشهرام ميرزايي/ مينا ارشدي
راستيطرح جلد کتاب را هم حتما در وبلاگ ببينيد!و کلي مطلب از همه جا و هيچ جا...از الان منتطر ديدارتان در نمايشگاه هستمنه براي فروختن کتاببراي حرف زدن و ادبياتبراي شعر...
منتظرم...
به هم
تبار را كشيدن به مددددد
تا بنا گوش گوش كر يا كور كه
نمي شود اينجا آخر
زمستان است و كورش تا وقت كشيدن
نمي دانست مسل من
مسل تو
و كشيدن كه جير ميكشد و نمي گويد
تا بناگوشت كه سرخ شد
آنوقت در آخرين آستاناي انگشتت
فاش مي شود رازي كه
تير رها شد
و تو بي شوخي
ميميميميميري
نورالله عزيز سلام
سپاس كه ما را در اين برهوت ودروه ي يبوست فكري تنها نمي گذاري....قسمتي از يك اتو جديد را براي عيدانه ات وبراي تو اينجا ميگذارم ....
..مردي صدا كشيد آآآآآآآآآآآآآآآآ...مردم پچپچه كردند ..نجس خورده است ..
نعره بر آورد..هاي هاي هاي ي ي ي ي ي ي ي...نجوا كردند.....ناسازگار خربزه خورده است با ......
فهميد در ديار خويش :
فرياد راه حنجره برعكس رفته بود ....حق با سكوت بود كه ساكت نشسته بود....
تا بعد ...قربانت ..