سلام
چون نظرم طولانيه توي چندتا كامنت مي فرستم واست!
همان ابتدا شاعر خواننده را درگير مي كند با كار : من در اين متن به قضاوت(دخالت) شما احتياج ن/دارم
و در نخستين بند قصه به خواننده مي فهماند كه حرف شايد مهمي مي خواهد بزند : قصه را بدون اذن شما/ شروع مي شود/در شريان هاي تو تشويش زاده مي شود ....
هنوز درگير آغاز قصه ايم كه حرف اضافه تا ما را ذهنيات سطح پائينمان به وسط شعر پرتاب مي كند ... شاعر خواننده را به مبارزه دعوت مي كند اما نه مبارزه با يكديگر مبارزه با متني كه تحريف شده .... انكار مبلغين كتابهايي كه .... :
تا رسولان را حرمتي که دردست هاي تو و بي دست هاي تو انکارمبلغين کتاب هايي که/ لا اکراه در زندگي کردن مان/ لا اکراه در زنده بودن مان/ لا اکراه در نفس کشيدن مان /لا اکراه در /در متن تحريف صورت مي گيرد
مبارزه اي كه در طليعه خود شايد نا اميدانه به آن دست مي زند : در متن تحريف صورت مي گيرد/از ژنوم تو فاکتور گرفته مي شود /ودر تقدير تو/ نه رسولي پيدا مي شود/نه کتابي نوشته مي شود/ نه بازمانده اي رستگار/ و نه پرهيزکاراني که تا آخرين نفس /جنگ هاي صليبي را تا قرون وسطايي که در فتح سرزميني با