سلام.
روايت مختومه همه ي ماييم.وقتي ميون فريادامون کسي در گوشمان با نهايت توان داد مي زنه:خفه شو...
همه مونو خفه کردند...
همه به دنبال کسي هستيم تا بهانه ي کارهامون بشه...
همه بي آينه مونديم...
...
هيچ کس نمونده که...
عالي بود
اما چه مهم از سبك اكسژرسورئال يا زبانشناختي يا كفت و زهرمار وقتي رئيسمون محموده
مردممون محموديسم
حالا فصل كيهان بچه كيهان ورزشي كيهان بزرگها هر روز دوتا بعد از غذاست
سه تا قبل از پيش آب
خواستي يه سري بزن
چون تازگي ها دروغ مي فروشم
مني كه نام شراب از كتاب مي شستم
زمانه كاتب دكان مي فروشم كرد
(پشت كاميونها اشعار جاري هستند كه درك نشدن ولي جاري شدن)
اي كاش يا جاري بشيم يا درك
سلام آقاي لک
کارتون رو خوندم . صداي کلماتتون رو شنيدم اما کاش در اين مورد خاص کمي مختصر تر مي نوشتيد و اجازه تصميم گيري و حدس زدن به خواننده مي داديد .
در کل از انديشه ي جاري در سطر ها لذت بردم
موفق باشيد
اين شعر شما شبيه بود به سخن گفتن اين روزهاي من
نقطه ها را به حرف ها را به واژه ها را به جمله ها را به ...
و به هيچ جا نميرسم
و قصه ختم ميشود به...
لبهاي كسي جز من...