نوشتن

بی هیچ دلیلی نوشتن. بی هیچ دلیلی مرگ را به تعویق انداختن. مرگ را با مرگ معاوضه کردن، دست به دست کردن. بی هیچ دلیلی از استمرار رنج به لذتی مازوخیستی سرازیر شدن، درست سرازیر شدن از هیچ به سمت هیچ. خلقِ هیچ می کنیم. هیچ نوشتن، نوشتنِ چیست؟ ما نمی نویسیم که از ما چیزی نوشته شده باشد به یادگار بماند یا شاهکاری زاییده باشیم ما تنها می توانیم بنویسیم تا مرگ را به تعویق بیندازم. تنها مرگ را می شود به تعویق انداخت و تنها این پیروزی سرخوشانه ی ماست که مایه ی مباهات شده وگرنه چیزی نه برای به دست آوردن مانده و نه چیزی برای از دست دادن می ماند. پس نوشتن را چگونه باید بنویسم؟

نوشتن را ...

هیچ!

تنها باید بنویسیم!