درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3      
 

سلام
به روزم
با احترام دعوتيد...
+ حاتم 

* نگاه
من ماندم و شعر تازه ات را خواندم
صد پنجره اشك برغمت افشاندم
وقتي كه همه به سوي شب مي رفتند
در خط مقدم نگاهت ماندم...


سلام عزيزدلم

با: رازخودکشي صادق هدايت..به روزم.

باد

باد وحشي

شعرت زيباست.بخاطر حس قشنگي كه در من برانگيخت

سلام،
وبلاگ تئاتر اصفهان به روز شد.
نقد نمايش 45 (آنچه شما خواسته ايد)
+ مژگان 

خوب بود
سلام،
خواندمت رفيق. درود بر شما. ما هم همين آرزو را براي ايشان داريم.


سلام

نوراي دوست

فرصتي است که گلگشتي به جاليزت کنم از نعل چارم چهار نعل تا " ها " و " وقتم را ندارم " و تحريک و الخ...

بارزترين وجه نوشتار و سرايشت در افتادن به نوعي اولترائيسم (فراروي از حدود متعارف و الگوهاي مقرر ، حذف پيوندکهاي شعر با گذشته با شاخض هايي نظير افراط در ضديت با زبان ، تصوير پردازي تازه ، نواوري هاي ولو خفيف در وزن هاي موسيقايي چينش ...).

با اينکه نامداراني چون خورخه لوئيس بورخس و پابلو نرودا و مشاهير ديگري از امريکاي لاتين بويژه گارسيا لورکا رهروان و حتا نواوران اکناف اين سبک بين المکتبي (اکسپرسيونيسم ، سوررئاليسم و فوتوريسم) بودند اما چون واکنشي به جنگ اول و بحرانهاي ان بود بزودي در حوالي نود سال پيش خاموش شد.

اينجا و انجاي سرايش و نوشتارت تلاش و رد غليظي از اولترا گويي مخصوصن در تعامل ( و گاه تقابل) با زبان مشهود است تلاشي که گاه در سروده مي نشيند و گاه ساختگي بودن و تصنع در همنشيني جاي سلوک به زور شکسته ي زبان را تنگ مي کند.

اصرار بر معنازدايي اينجا و انجاي سروده ي ( از نعل چهارم ...) فقط با تکنيک نحو گريزي زبان وبکار گيري عامدانه ي معاني نامتعادل رخ مي دهد . گزاره ها به وضوح از دسترس تفسير مي گريزند . اما تصاويري محو و ابرانه به تندي برق در ذهن خوانش شکل مي گيرند و بهمان تنداي کولاک سا به اشکال ديگري از خيال استحاله مي شوند مثل : در باد شيهه مي کشد يا يال باد در حذف پاشيده .

يا در گزاره اخر بند اول که جسم جاده و ستوران در هم مي تنند و با هم کورس مي گذارند. اگر چه علاقه اي به دخالت در کار شاعر ندارم اما به اقتضاي هوس گاهي جون اينگاه خوانش خيالاتم را در اثر مي جورم

بند دوم ( شيهه در باد را مي کشد ) مي کشد را از مصدر کشتن خواندم که از سرکش خيال پياده نشوم و دختري .... مي چيده پشت را بدون حرف اضافه ي " از"

عمق دويده را

عميقن دويده نپسنديدم و نظر به ويراست دارم و نيز حذف سه سطر مصنوع :

شيهه را در باد

با باد

بادا باد مي کـُشد

هوا را از جيغ سر مي برد ( نيازي به برد از مصدر بريدن نمي بينم که خودنمايي شاعر در ان محسوس است)

و نيز ورود شاعر با صراحتي که در بيت اخر است

بهرحال با تداوم سرودن بدين سياق مشروط به کاستن از کنشهاي مولف مدار و جولان مفرط بازي با زبان موافقم . بعبارت ديگر هر گويه که خارج از پز و توان نمايي شخص شاعر به شعر ايد مي تواند محبوب مخاطب باشد مخاطبي که رگه هاي پررنگ تظاهرات شاعرانه را مي بيند

پستهاي بعدي دعوتم کن لطفن

هي نورا: چه کار خوبي کردي آمدي. آدرستو گم کرده بودم رفيق

چي بگم والا هر وقت اومدم توي وبت دهنم بسته شد..آخرش يه روزي سبک تو به همراه خودت کشف ميشه... حالا ببين اين خط و اين نشونه

سلام نورا قبلا هم کاري بسيار زيبا از تو در کارگاه مجازي خوانده بودم اين کار هم زيبا خواندني وپراز تصويرهاي عميق بود پيروز باشي

با سلام ممنون از دعوتتون. موفق باشيد
+ حرداني 


شاعري وام گرفت شعرش آرام گرفت

+ مصطفا 
يه اعتراف بکنم رفيق

حس ميکنم براي اون شبکه معنايي من کمي گاگولم

برخي از شعرهايت حس بي سوادي و درماندگي در لذت بردن از هنرناب را به من مي دهد .

نه که بد باشد نه خوب است چون وادارم ميکند يک قدم جلو بيايم .

در مورد اين شعر هم بايد صراحتا بگويم : آنقدر سطحي سليقه ام که لذت نبردم و حس کردم شعرت گامي به عقب بود .
+ ماريه 
فوق العاده است. واقعا زيباست
 <      1   2   3