• وبلاگ : قسم به قلم و آنچه كه مي نويسند!
  • يادداشت : نقطه سر خط 39 : ' ديگر ِ وقت '
  • نظرات : 2 خصوصي ، 23 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + مصطفي 
    خواندمت
    سلام. شعر عميق و سختي بود . يعني با يك بار خوندن نميشه تمام زوايا و مفاهيم رو فهميد و تصاوير هم خيلي زياد و پشت سر هم استفاده شده بودن و همين هم كارو براي مخاطب مشكل تر ميكنه. اما در كل شعر خوبي است و بحث برانگيز .موفق باشيد
    اگر اينطور است که من خيالم راحت باشد. چون هنوز خودم را هنرمند نمي دانم.

    سلام...

    مرسي كه سر زدي...شعرهايت را به خاطره...حسي كه نميشود از آن دل كند...وخيلي به روز بودن دوستدااااااااااارم.....

    از كوچولوت هم خيلي خوشم اومد خوشحالم كه اين فكر رو ميكني!عالي بود...

    سلام

    مرسي از ردپايي كه در وبلاگم به جا گذاشتي ....

    زيبا بود .... و اينكه از چه سبكي براي اين شعر استفاده كردي ؟

    سلام
    دعوتيد به صرف يک بحث فمينيستي و سيب زميني:
    بعد از 9 ماه
    با يک شعر جديد و کلي خبر و مطلب
    «فاطمه اختصاري» به روز کرد

    خبر چاپ کتابم:
    «يک بحث فمينيستي قبل از پختن سيب زميني ها»
    و قرار ديدارمان
    در نمايشگاه کتاب امسال:
    . . . . انتشارات «سخن گستر»

    خبر کامل چاپ کتاب چند تن از مطرح ترين شاعران جوان:
    دکتر سيد مهدي موسوي/ وحيد نجفي/ الهام ميزبان
    محمد حسيني مقدم/ محمد ارثي زاد
    شهرام ميرزايي/ مينا ارشدي

    راستي
    طرح جلد کتاب را هم حتما در وبلاگ ببينيد!
    و کلي مطلب از همه جا و هيچ جا...
    از الان منتطر ديدارتان در نمايشگاه هستم
    نه براي فروختن کتاب
    براي حرف زدن و ادبيات
    براي شعر...

    منتظرم...

    + جواد 

    سلام

    به هم

    تبار را كشيدن به مددددد

    تا بنا گوش گوش كر يا كور كه

    نمي شود اينجا آخر

    زمستان است و كورش تا وقت كشيدن

    نمي دانست مسل من

    مسل تو

    و كشيدن كه جير ميكشد و نمي گويد

    تا بناگوشت كه سرخ شد

    آنوقت در آخرين آستاناي انگشتت

    فاش مي شود رازي كه

    تير رها شد

    و تو بي شوخي

    ميميميميميري

    + كوروش شمس 

    نورالله عزيز سلام

    سپاس كه ما را در اين برهوت ودروه ي يبوست فكري تنها نمي گذاري....قسمتي از يك اتو جديد را براي عيدانه ات وبراي تو اينجا ميگذارم ....

    ..مردي صدا كشيد آآآآآآآآآآآآآآآآ...مردم پچپچه كردند ..نجس خورده است ..

    نعره بر آورد..هاي هاي هاي ي ي ي ي ي ي ي...نجوا كردند.....ناسازگار خربزه خورده است با ......

    فهميد در ديار خويش :

    فرياد راه حنجره برعكس رفته بود ....حق با سكوت بود كه ساكت نشسته بود....

    تا بعد ...قربانت ..

     <      1   2